~**باز باران ... **~
امروز کسی از من پرسید چند سال داری نشستم پای مشروب گفتن بخور بگو به خدایا حواست هست؟؟ صدای هق هق گریه هایم ازگلویی می آید که تو از رگش به من نزدیکتری ... وقتی به زیر باران رفتی دستهایت را باز کن هر چند قطره که گرفتی مرا دوست داری و هر چند که نگرفتی من تو را دوست دارم در این شهر صدای پای مردمانی می آید که همچنان که تو را میبوسند طناب دار تو را میبافند مردمانی که صادقانه دروغ میگویند و خالصانه به تو خیانت میکنند در این شهر هر چه تنهاتر باشی پیروزتری.... امشب تمام حوصله ام را در یک کلام کوچک از تو خلاصه کردم ای کاش می شد یک بار بگویم ” دوستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم ” ای کاش فقط تنها همین یک بار تکرار می شد! کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، هر بار که می خواهم به سمتت بیایم، یادم می افتد لمس کن کلماتی را سلام مــاه مــن !
راستی...؟؟؟؟
می دونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت !؟
جایی که می ری مردمی داره که می شکننت..
نکنه غصه بخوری ، تو تنها نیستی..
تو کوله بارت عشق می ذارم که بگذری، قلب می ذارم که جا بدی... روزی میــرسَد بـــی هیــــچ خَبـــَـــری بــا کولـــــه بــــار تَنهـــاییـَم دَر جـــاده هــای بـی انتهــــای ایـن دنیــای عَجیـــــب راه خــــواهم افتـــــاد مَـــن کـــه غَریبـــــم چـــه فَــــرقی دارد کجـــــای ایـــن دنیــــــا بـاشــــم همــه جــــای جهــــان تنهـــــایی بــــا مَـــن است ...
دير كه مي كني نگران مي شوم
مي گويند نگراني عشق نيست!
چند ساعت كه نبينمت دلتنگ مي شوم
مي گويند دلتنگي عشق نيست!
به بودنت عادت كرده ام مي گويند عادت عشق نيست!
و هنوز حيرانم، از اين همه كه درگيرم با تو... كه مي گويند عشق نيست! تو بگو عشق هست يا عشق نيست ؟؟؟؟؟
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم
کودکی چند ساله ام !!!
سلامتی اونی که دوستش دارم...
پیکو به لبم نزدیک کردم اما نخوردم!
ولی گفتم به سلامتیه اونی
که از وجودش نفس میکشم...
گفتن چرا نخوردی؟؟؟
سلامتیه اونو تو پاکی میخوام نه مستی!!!
به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛
بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
"دلتنگی"
دلیل خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست...
هر وقت کم می آورم می گویم اصلا مهم نیست
اما تو که می دانی نبودنت چقدر مهم است!
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!
گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..
احوال مهتابیت چطور است ؟!
چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!
چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!
چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!
چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!
چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !
راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!
می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!
یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !
تو فقط ماه من بمون و باش !
ماه من !